دانلود رمان فقط تو از مطهره علیزاده pdf بدون سانسور
دانلود رمان فقط تو از مطهره علیزاده با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
به جهت علاقه ای که به خواندن رمان داشتم، در طول عمرم رمان های زیادی خوانده ام، نوشته های زیبایی که قلم نویسندگان آنها را تحسین میکنم. و در یک جمله میتوان گفت که همه ی آنها به موضوع عشق پرداخته بودند. عشقی که ناکام ماند، یا عشقی که به رسیدن ختم شد، عشقی که بعد از بهم رسیدن نابود شد و عشقی که بعد از بهم رسیدن کامل شد. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا رمانی را بنویسم و از عشقی سخن بگویم که چه بخواهیم چه نخواهیم در کنارمان است. فقط محبت می تواند آنرا به ما نزدیک تر کند و البته کمی توجه ! توجه به کسی که خالق ماست. به کسی که بی اندازه دوستمان دارد…
خلاصه رمان فقط تو
راستی مادر از حامد چه خبر! با شنیدن اسم حامد تازه یادم افتاد که من به شوهرم دارم! از دیروز که رفته بود به زنگ بهش نزده بودم صدایی منو به خودم آورد: عاطفه کجایی؟ بابا بود. همینجا! -چرا تو فکری دخترم؟ مادرت ازت پرسید از حامد چه خبر؟ با ناراحتی گفتم:از دیروز که رفته خیلی سرم شلوغ بود فقط پیام دادم اصلا بهش زنگ نزدم درست درمون صحبت کنیم ببینم چیکار میکنه؟ کی رسیده؟ کی میاد! علی پرسید: یعنی از دیروز بهش زنگ نزدی؟ -نه خیلی سرم شلوغ بود مامان اخمی کرد و گفت:
از تو بعیده عاطفه تو که بچه نیستی خواست به شوهرت باشه اون الآن داره تو شهر غریب کار میکنه که به لقمه نون حلال در بیاره دلش برای شهر خودش و خانوادش قطعا تنگ میشه بابا ادامه داد: تو سرت شلوغ بود زنگ نزدی اونم بهت زنگ نزده؟ من که حسابی از رفتار خودم ناراحت بودم گفتم: چرا بیچاره چند دفعه هم زنگ زد نتونستم جواب بدم فقط واسش نوشتم الان نمیتونم صحبت کنم! مامان ازم دلخور شد آخه همیشه بهم سفارش می کرد حواست به شوهرت باشه، بعد گفت: به به رومو تو سفید کردی!
پاشو بهش به زنگی بزن رفتم. تو بالکن آخه هوای صبح بهم آرامش خاصی میداد شماره ی حامد رو گرفتم و بعد از چند تا بوق صدای گرمشو شنیدم. سلام خانم خانما چه عجب! سلام عزیزم من واقعا شرمنده ام نمیدونم چرا هر وقت اومدم زنگ بزنم بعدش فراموش کردم. نه بابا این چه حرفیه ازت دلگیر نیستم میدونم بخاطر کارای بیمارستانه، فقط دلم واسه صدات تنگ شده بود که زنگ میزدم بهت. در هر صورت من از تو خجالت میکشم که چرا اینقدر درگیر کارام شده بودم که مهم ترین آدم زندگیمو داشتم فراموش می کردم!