دانلود رمان بد کردی ن از نیلا.ع بدون دستکاری و سانسور
دانلود رمان بد کردی از نازیلا.ع با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
رفتن آخرین مهمون ها با خستگی روی نزدیکترین مبل به در ورودی نشستم. نگاه خسته م روی کیارش که مشغول حرف زدن با وحید بود نشست. تو این چند سال که کیارش رو میشناختم شاید این سومین بار بود که با لبخند، محو تماشاش شده بودم! کیارش که انگار سنگینی نگاهم رو حس کرده بود، به سمتم برگشت و با دیدن لبخندم، در گوش وحید چیزی گفت که باعث شد قهقهه شون به هوا بره. با چشم غره ای نگاهم رو ازش گرفتم و از روی مبل بلند شدم.
خلاصه رمان بد کردی
جلوی پیراهن طالیی رنگم رو جمع کردم و سلانه سلانه به سمت نادیا که در حال امر و نهی به خدمتکارها بود، رفتم. با صدای کفش هام نادیا به سمتم برگشت و با دیدن اخمم پرسید: چته؟ نمیدونم چرا هنوز با گذشت این همه سال هنوز به آرایش غلیظ و لباسهای نسبتاً باز نادیا که حتی جلوی غریبه ها هم همینطور بود عادت نکرده بودم! نگاهم رو از پیراهن سرخابی رنگش گرفتم و به چشم های مشکیش که به طرز دلفریبی تو حصار مژه های بلندش قرار گرفته بود دوختم.
با غیظ جواب دادم: من خوابم میآد. بیا برو دست شوهر جونت رو بگیر برین خونه تون. نادیا چشم هاش رو درشت کرد و از بین لبهای رژ خورده ش که مثل غنچه روی صورتش خودنمایی میکرد، پررویی نثارم کرد و بدون حرف دیگه ای دوباره مشغول کارش شد و امر و نهی رو از سر گرفت. پوفی کشیدم و زیرچشمی به کیارش نگاه کردم، هنوز مشغول بگو بخند با وحید بود. با حرص کفش های پاشنه بلندم رو از پاهام درآوردم و روی پارکت های کف سالن نشستم…