دانلود رمان تاوان بی گناهی من از دلارام

دانلود رمان تاوان بی گناهی من از دلارام رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان تاوان بی گناهی من از دلارام با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان در مورد دختریه به نام هستی که به خواستگاری پسر عموش کیان بی دلیل جواب رد میره و در همون حین… با همکلاسیش امیر نامزد میکنه. امیر که ذاتاً شکاک بوده، بعد از مدتی اون روی سکه رو نشون میده و هستی رو مورد آزار و اذیت قرار میده… هستی به این نتیجه میرسه که امیر تعادل روحی و روانی نداره.. تصمیم میگیره که این نامزدیو بهم بزنه، اماامیر.. به هستی طوری مشکوک میشه که فکر میکنه بهش خیانت کرده و پا رو تموم قول و قرارهایی که باخانواده هستی گذاشته میزاره و برای اثبات بکر بودن هستی ازش نشونه میخواد…

خلاصه رمان تاوان بی گناهی من

از صدای جیغی که کشیدم خودم از خواب پریدم فکر کنم خودم بیشتر از اطرافیان ترسیده بودم. نگاهی به اطراف انداختم برای یه لحظه هنگ کرده بودم و با دیدن کیان و کیانا بالای سرم تازه یادم اومد که تو خونه مادرجون بودم. تند تند نفس می کشیدم و از شدت ترس عرق کرده بودم. تموم لباسام به تنم چسبیده بودن. انگار از سونا در اومده بودم کیانا اشک می ریخت و کیان هم سعی می کرد جرعه ای آب بزور وارد حلقم کنه دندونام قفل شده بود شاید هم از شدت فشار عصبی بود دست و پام تکون نمی خوردن. انگار خشک شده بودم تنها حرکت کل

وجودم پلکام بودن که اون هم غیر ارادی بود و تحت فرمان من نبودن. کیان نگاه عصبیشو به کیانا انداخت و بهش فهموند که بهتره خفه شه و اونم مثل ی بچه ی حرف گوش کن تند تند اشکاشو پاک کرد و سعی کرد که دیگه اشک نریزه. اما برخلاف اون کیان کاملا حواسش جمع بود. پتو رو دورم پیچید و دستاشو تند تند روی عضلات دست و پام می کشید تا با گرما زودتر اون اسپاسم لعنتی ازم دور بشه. در همین حین نگاهی دوباره به کیانا انداخت و گفت که کیف وسایلشو بیاره اونم بدون کوچکترین حرفی از جاش بلند شد و از اتاق خارج شد. سعی کرد تا با

من ارتباط برقرار کنه. سرشو به گوشم نزدیک کرده بود و یه چیزایی می گفت که نمیفهمیدم کیانا اومد و کیفو کنار تخت گذاشت. نمی دونم چی بود دارویی داخل سرنگ کشید و بهم تزریق کرد هرچی بود بعد از چند دقیقه احساس بهتری داشتم. انگار دست و پام آزاد شده بود و از زندانی که توش اسیر شده بودم رها شدم. کیان همچنان مشغول ماساژ عضلاتم بود هوشیار شده بودم سرمو کمی حرکت دادم و کیان و متوجه خودم کردم. لبخند مهربونی بهم زد که ناراحتیو تو چشاش دیدم و گفت : بهتری…؟ هنوز قادر به صحبت نبودم. گلوم خشک شده بود و…

دانلود رمان تاوان بی گناهی من از دلارام رایگان pdf بدون سانسور