دانلود رمان یار باش نی از نی. شین

دانلود رمان یار باش نی از نی. شین pdf بدون سانسور

دانلود رمان یار باش از نیاز. شین با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

بچه‌ای درمیان گرگ هایی از جنس انسان… دختری در میان هوس سایه‌هایی از جنس تکیه گاه… زنی از تبار زنانگی های شبانه و مادری های روزانه… آدمی بود که محکوم بودم یار باشم و شدم…

خلاصه رمان یار باش

شهیاد گوشی را پایین آورده و روی میز کوبیدم، دست هایم را به میز تکیه دادم و کلافه نفس کشیدم… همای لعنتی! کتم را چنگ زده از خانه‌ی امیر بیرون زدم، هما اجازه نداشت خودش را زن من معرفی کند و این را خوب می‌دانست، نه تا وقتی که من از او مطمئن شوم. پشت رفتارهایش یک چیزی مخفی بود، چیزی که اورا وادار به چسباندش به من می‌کرد. سوار موتور امیر شده به سمت خانه‌ی هما راندم، از شدت عصبانیت نمی‌توانستم به این فکر کنم که واکنشم زیادی بود اما هما باده را اذیت کرده بود.

مقابل عمارت ایستادم و پیاده شدم. مشتم را به در کوبیدم که جیغ خفیفی شنیدم، قدمی به عقب برگشته متعجب به در خیره ماندم. _هما… منم، باز کن درو. جوابی نشنیدم ولی مطمئن بودم که آن صدای جیغ هما بود، جلو رفته مشت دیگری به در زدم و گفتم: _میگم در رو باز کن‌… صدای پاهایی روی چمن شنیدن ولی این صدا… برای دو نفر بود، گوشم را به در چسبانده دقیق گوش فرا دادم، قدم هایی ایستادند و قدم هایی به حرکت ادامه دادند… آن قدر که گوشم را از در برداشته قدمی به عقب برداشتم.

در باز شد. هما با حوله در آستانه‌ی در نمایان شد و چقدر طول می‌کشید تا حالت های زن سابقت را تحلیل کنی؟ نفس نفس می‌زد، گونه هایش گل انداخته بود و لب هایش مرطوب بودند، دستش روی در می‌لرزید. _جانم شهیاد، چیزی شده؟ بی‌توجه به استرس در صدایش گفتم: _چرا گوشیم رو جواب دادی و به اون شخص گفتی که شوهرتم؟ لبخند کج و کوله‌ای زد و گفت: _خب اگه نسبتمون رو می‌پرسید من چه جوابی می‌دادم؟ قبلش گفتم که کنجکاوی پیش نیاد. نگاه دقیقی به سرتاپایش انداختم…

دانلود رمان یار باش نی از نی. شین pdf بدون سانسور