دانلود رمان درد و همدرد  از زهرا نوری

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان درد و همدرد pdf از زهرا نوری با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان زهرا نوری مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه

خلاصه رمان درد و همدرد

درد و همدرد روایتگر برهه ای از زندگی حسامه که در کلنجار با عشق و اشتباهات گذشتـه اش

با اصرار خـواهرش وارد زندگی جدیـدی مـیشـه و

رمان پیشنهادی:دانلود رمان آتش هوس تـو یسنا بانو

قسمت اول رمان درد و همدرد

کنار جوی

سیمانی حاشیه ی باغ نشستم و یقه ی کـاپشنم را باال کشیـدم تا گوش هایم از سرما یخ نکند و

خیره به کـارگرهایی که آخر باغ درختـها را هرس مـی کردند سیگـارم را آتش زدم تا کمـی گرم شوم و سرما را

از جانم فراری دهم.

پاهایم را آن سمت جوی دراز کردم و مثل همـیشـه تا به خـودم بجنبم غرق گذشتـه بودم و نفسم از هوای

حبس شـده در محوطه ی باغ گرفتـه بود

قبل از این که افکـارم عمق بگیرد و غرق تیرگی آن روزها شوم صدایم را باال بردم و مشـهدی رحمان را

مخاطب قرار دادم و داد زدم:

آقا رحمان د بجنبیـد شب شـد همانطور که صدای نرم غرغرهاش مـی امد او هم داد زد:

عامو مـگـه دست ماست صبوری کن تموم مـی شـه.

پوووف این باغ هم برای من قوز باال قوز شـده

آبم کم بود؟

نانم کم بود؟

باغداری ام چه بود این وسط؟

نیم نگـاهی به ساعت گوشی ام انداختم ” ۰۴ : ۳۱”

باالی ده تماس بی پاسخ از الهه تـو دیگر چه مـی خـواهی از جانم؟ تـو که بهتر از هر کس مـی دانی که

دیگر دل عاشقـی ندارم

مجددا شروع به زنگ زدن کرده بود کـالفه رد تماس دادم ثانیه ای نگذشت که پیامش رسیـد:

“چرا جواب نمـی دی حسام ؟ کـارت دارم” .

رد تماس داده بودم و راه گریزی نداشتم بی حوصله جواب دادم:

“حوصله ندارم…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان