برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان طپش pdf از ستاره خادمـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ستاره خادمـی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان طپش
قصه دختری که تـو پول غرق نشـدہ دختری که به خاطر مادرش دست از آرزوهاش کشیـد.
مادری که به خاطر دخترش شب و روزش شـد کـارو کـارو کـار
دربارہ یه دخترہ دختری که درد کشیـد.
همون دختری که عزیز کردہ پدرش نبود و از سه سالگے سنگ قبر سرد پدرش مرحم درداش بود.
دربارہ مادریه همون مادری که مـیگن بهشت زیر پاشـه
یه پسر پسری که زندگیش خانوادشـه پسری که روزگـار به کـامش خـوش نبود.
بازی سرنوشت چه تقدیری براشون رقم مـیزنه؟
داستان به تصویر کشیـدن یه زندگی سرشار از عشق و …
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تندیس بی قراری
قسمت اول رمان طپش
آفتاب مستقـیم تـوی چشمام بودودونه های عرق ازروی پیشونیم سرمـیخـوردپاهام تـوی کفشای کهنه
ای که سه سالی مـیشـد ازشون استفاده مـیکردم دردمـیکرد ازاون سرشـهریک مسیربااتـوبوس وبقـیشو
پیاده اومده بودم چندوقتی بوددنبال کـارمـیگشتم اماکـارمناسبی پیـدانکرده بودم یاحقوقشون پائین
بود یامحیط کـارخـوبی نداشتن یامدرک مـیخـواست که من دیپلم داشتم یاتجربه ورزومه کـاری که
بازم نداشتم سارا یکی ازصمـیمـی ترین دوستام این کـاروبهم معرفی کرده بود،هرچندخـودش
نیازداشت اما معتقد بودکه من بیشتربهش احتیاج دارم . ظاهراانگـاردکتری بود که خارج
ازکشوربوده حالا بعدازچندسال برگشتـه ایران ومطب زده ودنبال منشی مـیگرده.
نگـاهی به ساختمون کردم ودنبال اسم بهزاد سپهری ،دندان پزشگ گشتم خـودش بود رفتم داخل
سمت راست کـافی شاپ کوچیکی قرارداشت ویمت چپ اتاقکی که پیرمردی بالباس های ابی
روشن که بهش مـیومد نگـهبان ساختمون باشـه قرارداشت،
به طرفش رفتم سلام ببخشیـدمطب دکترسپهری طبقه چندمه
سلام دخترم طبقه ۶واحد۴ -مرسی
به طرف اسانسوررفتم یکم استرس داشتم طره ای ازموهای سیاهم که بیرون اومده بودوکردم
داخل مقنعه سیاه رنگم.
باقدم های لرزان دنبال واحد ۴۲گشتمو به سمتش رفتم.
وقتی وارد شـدم اولین چیزی که.خـودنمایی مـیکرد..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید